دریک گزارش رسمی «وزارت زراعت، آبیاری و مالداری»، رویایی را در بیداری وصف کرده بود که که قرار است ۲۰۰ هزار جریب زمین در ولایت «هلمند» تبدیل به نخلستان شود تا کم کم، با اضافه کردن کشت و زرع قانونی خشخاش در ولایات شمال، شمال شرق و جنوب کشور، کشت این ماده در پایتخت تولید تریاک جهان به صفر برسد.این رویای انتزاعی، البته سالهاست تکرار میشود. سال ۲۰۰۴، اولین گام از این رویا بود، یک سازمان فرانسوی، هر روز میهمانیهای بزرگ میگرفت، که کشت تریاک قانونی شود و افغانستان، به عنوان کشور متضرر مواد مخدر حق فروش قانونی آن را داشته باشد همان طور که هند با عین ادعا، این کار را میکند، اما دولت افغانستان ناگهان از این سیاست روی گرداند و به جایش، سیاست ” کشت جایگزین” را پیشنهاد کرد.
سیاست «کشت جایگزین»، چارهیی ظاهرا تدریجی برای محو کشت خشخاش بود که ۳۰ میلیون دلار بودجه به عنوان جبران درآمد کشتکاران خشخاش و برای توسعهی کشت محصولات باغی زراعی همچون زعفران، انگور، پنبه، انار و برنج در چهار نقطه کشور اختصاص داده شد. درعمل اما، نتیجه بر عکس بود دهقانان دیگری که تا هنوز تریاک نمیکاشتند، با دیدن این درآمد زایی هنگفت که قبل از درو محصول، دولت به شما پول میپردازد، شروع کردند به کشت مواد مخدر و اینگونه، در عمل کشت جایگزین به افزایش تولید و کشت مواد مخدر افزود. آندرا بیسفیلد، نویسنده کتاب زاده شدن زیر میلیونها سایه، از فرماندهی در جلال آباد نام میبرد که زمینهای کوکنارش را تبدیل به مزارع گل میکرده است. روایت رسمی هم مثل همین رمان، یک قصه خوش خیالانه بود. زمینهای قبلی نه تنها کم نشدند که بر آنها افزوده نیز شد، با این که طالبان، در شروع حکومت شان، به تریاک به عنوان منبع مهمی برای در آمد میدیدند اما به گزارش بی بی سی (۰۴/۲۰۰۴) «حدود یکسال پیش از سقوط طالبان مقامات این رژیم تحت فشار بین المللی کشت خشخاش را در کشور با اجرای قوانینی بسیار سخت محدود کردند بطوری که در هنگام فصل برداشت خشخاش (چند ماه پیش از سقوط طالبان) بر اساس برخی از گزارشها، تولید خشخاش تقریبا به صفر رسید.»
کشت و تجارت تریاک و جنگ افغانستان، دو همزاد دوگانهگی اند، با شروع جنگهای دههی شصت خورشیدی، این تجارت رونق گرفت و هر چه گذشت، ارزش تجاری آن برای کارتلهای جهانی و سازمانهای استخباراتی مختلف، بیشتر شد، به همان اندازه که جنگ و اغتشاش از شهری به شهری گسترش یافت، کشت و قاچاق مواد مخدر هم گسترش یافت. با آن که دولت افغانستان و کشورهای همکار بین المللی اش، همه روزه درباره مبارزه با کشت و قاچاق سخن گفته اند و هم یک معاونت در وزارت داخله و هم یک وزارت جداگانه را به این امر اختصاص دادند، در عمل کشت و قاچاق مواد مخدر، فزونی گرفت، از یک ولایت به چهار و امروزه به بیست و چهار ولایت افغانستان، گسترش یافته است. به همان میزان، راهها و بنادر قاچاق تازه، اشکال و انواع کارخانهها و لابرتوارهای تازه به این بازار اضافه شد.
یک حساب سرانگشتی و یک تحقیق عادی نشان میدهد، که پشت مافیای مواد مخدر افغانستان، تنها یک عده قاچاقچی بیسواد روستایی نیست، چرا که سیاست هوشمندی در بازار اجرا میشود که چگونه مردم به تولید هرویین از تریاک در سر مزارع شان تشویق شوند، به طور مثال یک کیلو تریاک که دربازارهای افغانستان دوصد دالر فروخته میشد، ناگهان به هشتاد دالر تنزل کرد و درعوض بهای هرویین افزایش یافت، این مشوق رسمی برای دهقانها شد که در سر مزارع شان با همان شیوههای بدوی، هرویین تولید کنند. یک گزارش بی بی سی، نشان میداد که هواپیماهای غربی و دولتی، در همه بمباردهای شان، هیچ گاه به کارخانههای بزرگ هرویین، آسیبب نرسانده اند بلکه همواره، به چند کارخانه مخروبه کوچک اما با پروپاگندای بزرگ، حمله کرده اند. از طرفی دیگر، از تجارت ۷۰ میلیاردی افیون افغانستان، تنها چیزی در حد سیصد میلیون دالر سهم دهقانهای افغانستان میشود. یعنی یک کیلو تریاک که در سر مزارع هفتاد تا هشتاد دالر فروخته میشود، در کابل دوصد دالر، در تهران هشتصد تا هزار دالر، در استانبول، دو هزار و پانصد دالر، در اروپای غربی شش هزار، در بریتانیا هشت هزار و در امریکا پانزده هزار دالر فروخته میشود. گزارشهای دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرم ملل متحد UNODC نشان میدهد که از قاچاق جهانی ۸۹۰۰ تن تریاک و ۹۰۰ تن هرویین افغانستان، در سال ۲۰۱۱ حدود ۱۲۱ میلیون دلار سهم طالبان، حدود ۶۳ میلیون دلار سهم مخالفان دولت مرکزی و حدود ۱۲۱ میلیون دلار سهم چهرههای صاحب قدرت در این کشور شده است.
اقتصاد افغانستان، اقتصادی کاملا زراعتی است، حدود ۸ میلیون جریب از زمینهای افغانستان (۱۲ فیصد مساحت کشور) قابل کشت است و تنها ۷۵ میلیارد مترمکعب ذخیره آبی برای ۳ میلیون جریب از زمینهای زراعتی، تحت پوشش زراعت آبی قرار دارد عدم وجود فناوری پیشرفته و البته برنامه جامع آب باعث هدر دهی سالانه ۷۳ فیصد از آبها و منابع زیرزمینی میشود. در سالهای اخیر، سیاست بازی هم به برنامه آبها اضافه شده که باعث تباهی بیشتر آن شده است. اما از همه این آبها ده سال قبل نود فیصد گندم کشور تامین میشد که البته در صورت تجهیز و برنامه ریزی امکان خود کفایی در گندم وجود داشت اما برعکس قصه تریاک، گندم هر روز کمتر شد و سال قبل افغانستان ۷۰۰ هزار تن گندم از پاکستان و قزاقستان وارد کرد. حدود شصت درصد نیاز، به جز گندم، بادام، کشمش، زعفران، انار، پخته، جو و جواری، مهم ترین حاصلات این زمین هاست، ازین بین تنها در زمینه زعفران، افغانستان پیشرفت داشته است.
اما این گونه هم نیست که همه دهقانها به میل خودشان حق کشت خشخاش را داشته باشند. در همین مساله هم قوم گرایی مفرط افغانستان، خود را نشان میدهد، سیزده طایفه بزرگ در جنوب و چند فامیل کلان در شمال کشور، تنها حق و امتیاز کشت خشخاش را دارند، دیگران هم باید از اینها اجازه بگیرند. مثلا در ولایت قندهار، بسیاری از کشاورزان ساکن در جوار مزارع خشخاش، طبق رواج و رسوم محلی تنها اجازه کشت انار یا ریحان سیاه را داشته اند. اما همینها در عوض برای کار در برداشت محصول خشخاش همسایه اولویت داشته اند.
امروزه لیست عرضههای زمینهای رو به فلاکت افغانستان برای دنیا، از هر زمان دیگر متنوعتر است؛ چرس و محصولات مربوط به شاه دانه برای عربهای حوزه خلیجفارس، متآمفتامین و تریاک برای ایران و آفریقا و کشورهای حوزه بالکان، هرویین با خلوص متفاوت برای خاورمیانه، روسیه و اروپا و مواد کیمیایی هم که تازه به این بازار افزوده شده است. هر چند در مسیرهای ترانزیت تا مقصد نهایی اروپای غربی و امریکا، ریزهخواری همکارهای منطقه یی هم، حواشی راههای مواصلاتی را تغذیه میکند. در عوض بازگشت افیونی این تجارت، تابلیتهای روان گردان، تابلیتهای ایکس و ایگریگ و توهم زا و تابلیتهای جنسی وکیمیاوی از این دست است. بخشی از فرماندهان و مقامات افغانستان، به صورت جدی یا تفریحی ازین مواد وارداتی کیمیاوی استفاده میکنند.
از طرفی نارکوتروریسم، درست ترین نامی است که بر گزوههای ظاهرا اسلام گرای جهادی میشود نهاد، چون همدستی این گروهها و شراکت آنها، راههای بین المللی قاچاق را باز کرده است. مثلا طالبان با گروههای تروریستی دیگر همچون داعش، القاعده، حزب المجاهدین، لشکر جهنگوی، لشکر طیبه، جندالله و اتحاد جهاد اسلامی ، التحریر، ترکستان اسلامی و گروههای دیگر دولتی و غیر دولتی توافق دارند که در عوض پایگاهها و گذرگاههایی در جنوب آسیا، کشورهای آسیای میانه، مناطق مرزی پاکستان با هند، چین، ایران و ترکیه و … به آنها در مناطق تحت تصرف شان جای و حمایت بدهند.
مسیر ترانزیت مواد مخدر افغانستان سه شاهراه اصلی دارد؛ پاکستان، ایران و آسیای میانه. مسیر قاچاق تاجیکستان، در شمال افغانستان مهم ترین مسیرست چرا که بین دو کشور مرز زمینی طولانی و پر رفت و آمدی است که زورمندان دو طرف از آن سود میبرند. از مسیر اوزبیکستان اما، یافتهها نشان میدهد که اکثرا از بنادر قانونی کشور و از جمله بندر«حیرتان» و در قالب بار ترانزیت به سمت روسیه و اروپا یا چین میرود. شاهراه ایران و پاکستان به دلیل حجم بالای کشت در ولایات جنوب وغرب و هممرز با پاکستان و ایران(قندهار، نیمروز، هلمند، فراه، هرات) و ارزانی هزینه ترانزیت از این مسیر، بسیار بیروبار است. ازین بین سهم ایران بیست و پنج فیصد یعنی تقریبا نیم سهم پاکستان است. یعنی حدود ۲ تا ۳ میلیارد در مقابل هشت میلیارد سهمی که گروههای پاکستانی میبرند.
حالا با چنین تجارت پر سودی چه دلیلی برای خاتمه جنگ وجود دارد؟ به فرض خاتمه جنگ این کارتل بزرگ تجارت افیون چگونه حاضر به از دست دادن تجارت شان هستند؟ تا جنگ نباشد، گروههای جنگی مشروع وجود ندارد. گروههای جنگی مشروع که نباشد تجارتی وجود ندارد بنابراین همه اینها دست به هر تلاشی برای ادامه این جنگ میزنند. به همان اندازه که فرماندهان محلی را با رشوه راضی نگه میدارند میتوانند در سطح بالاتر هم این کار را بکنند. «مرکز عدلی و قضایی مبارزه با مواد مخدر افغانستان» سال ۲۰۱۷ در گزارشی اعلام کرد که از ۵۶۵ نفر مجرم قاچاق مواد مخدر، ۲۳ نفر، ماموران امنیت در وزارتهای داخله و دفاع بودهاند. سال ۲۰۱۸، کارشناسان دفتر مبارزه با مواد مخدر و جرم ملل متحد در گزارش خود عدد جدیدی را ثبت کردند «۲۸ میلیارد دالر سود قاچاق مواد مخدر افغانستان به قاره سبز در فاصله سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۵.» ۲۸ میلیارد دالر یعنی اینکه باید سودی معادل این پول برسد تا جنگ در افغانستان پایان بیابد یا این که یک دولت رویایی خالی از فساد به وجود بیاید.
اما خبر خوب این که، امروزه افغانستان دیگر تنها میداندار افیون جهان نیست. سال ۲۰۱۹، شبکه تولید و قاچاق مواد مخدر میانمار، از محصول خشخاش ۳۳ هزار هکتار زمین ۵۶۰ تن تریاک و هرویین تولید کرد و در مکزیک هم از ۱۶ هزار هکتار مزرعه خشخاش ۴۵۱ تن تریاک به دست آمد. غیر از میانمار و مکزیک که هر کدام حدود ۷ درصد تریاک بازار جهانی را تامین میکنند لائوس، کلمبیا و گواتمالا هم به تفکیک از حجم عرضه بینالمللی تریاک حدود یکدرصد سهم دارند. در حالی که ۶ تولیدکننده تریاک سال ۲۰۱۹، ۷۶۱۰ تن تریاک و ۷۲۲ تن هرویین در بازارهای جهان عرضه کردند. لازم به ذکر برای گروههای قاچاق نیست که فساد در هر دو منطقه کمتر از افغانستان نیست و به دلیل موقعیت استراتژیک در قاره آسیا و امریکا و بهرهمندی از زیرساختهای استوارتر شرایطی به مراتب بهتر از وضعیت افغانستان دارند. به علاوه که فعلا خریداران امریکایی در آخر صف ایستادهاند و مجبور پول بیشتری از امریکا برای افیون خارج شود اما در صورت تغییر این مسیر همه چیز فرق میکند.
آیا ممکن است همان گونه که تجارت تریاک از جنوب آسیا به مثلث مدیترانه کوچ کرد، این بار هم از افغانستان به جای دیگری کوچ کند؟ باری ممکن است شاید اگر یک جنگ تریاک دیگر صورت بگیرد؟